به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، وکیلالدوله وزیر تحریرات مظفرالدینشاه که ایام مشروطه در متن تحولات کشور قرار داشته، چند روز پس از صدور فرمان مشروطه توسط مظفرالدینشاه قاجار، ضمن نامهای خطاب به معاضدالسلطنه (ابوالحسن پیرنیا) دوست خود که در آن زمان سرکنسول ایران در بادکوبه بوده، نکات جالبی را درباره این ماجرا، بازگشت روحانیون از قم، نظرات مشروطهخواهان و بعضی از روحانیون درباره حدود اختیارات مجلس و دولت نوشته است. یکی از نکات قابل تامل در این نامه که حدود ۱۳ روز پس از صدور فرمان مشروطه نوشته شده، نام مجلس است که بنا به این نوشته ابتدا توسط شاه «مجلس اسلامی» قید میشود اما با مخالفت مردم به «مجلس ملی» تغییر میکند. نکته جالب توجه دیگر استقبال پرطمطراق ارامنه تهران از بازگشت علما از قم و خوشحالی آنان از صدور فرمان مشروطه است.بخشهایی از این نامه را به روایت «تاریخ مشروطیت به روایت اسناد» تالیف ابراهیم صفایی در پی میخوانیم:۲۷ شهر جمادیالاخره ۱۳۲۴جهت تاخیر در عریضهنگاری، اولا در طهران نبودم، ثانیا گرفتاریهای شخصی مانع از هر آداب و رسومات ظاهری بوده است. به هر حال سلامت هستم. بندهزاده هم با کمال عرض ارادت سلام میرساند و همیشه مراتب مراحم کامله را متذکر و ابدا از نظر نخواهد رفت، خاصه از آن چاییهایی قهوهخانه کاسکاد و آبگوشت و پلو املی که هیچوقت فراموش نخواهد شد و چون میدانم این اوقات هم خبری در حضور عالی مطلوبتر و بهتر از اوضاع حالیه طهران نیست و باید خیلی انتشارات و شهرتهای زیاد در آنجا منتشر شده باشد این است اطلاعات خود را عرض مینمایم که پر نگران نمانید و اکثر خبرها از قبیل یک کلاغ و چهل کلاغ است.از گذشته کاری ندارم و هرچه بوده گذشته است. وضع حالیه این است؛ دستخط مبارک دایر به ایجاد مجلس که شرف صدور یافته بود در آنجا به اسم مجلس اسلامی قید شده بود مردم قبول نکردند، و استدعا کردند که باید مجلس ملی باشد، ما کاری با مذاهب نداریم، و همینطور دستخط صادر شد و به این جهت مابین مسلم و طایفه ارامنه و یهود یک اتحاد صحیح فراهم شده و عهد اتحاد بسته شده است و حضرات ارامنه با جان و مال حاضر شدهاند و آن توهمی که فیمابین ارامنه و مسلمانان بود بهکلی مرتفع گردید و تا ابدالدهر فیمابین آنها گفتوگو و نزاعی نخواهد شد و از همهجا از داخله و خارجه تلگراف جواب از ارامنه و یهود رسیده و از این اتحاد اظهار خوشوقتی کردهاند. کاش در بادکوبه هم همچو اتفاقی میافتاد و به این ملاحظه از بذل مال و جان چه ارامنه و چه سایر ملل مضایقه نخواهند داشت. آن گفتوگوهای قدیم فیمابین مسلمان و غیره بهکلی برداشته شده و قوه بزرگی در همه مواقع به قوت مسلمانان و این مردم افزوده شد و این اقدامات این چند روز به شوکت مالی و جانی این مردم افزود و خیلی قوت گرفت.مثل اینکه وقتی علما از قم میآمدند، حضرات ارامنه علیحده [جداگانه] و یهود جداگانه تا بالادست حضرت عبدالعظیم استقبال کرده بودند و ارامنه چادر زده خیلی تشریفات از قبیل شربت و چایی و عصرانه مجلل حاضر نموده بودند و تمام ارامنه طهران بلااستثنا در آنجا حاضر شده بودند. وقتی که علما به آنجا رسیدند همهشان پیاده شده در چادر آنها نشسته صرف شربت و چایی و عصرانه کرده و از این اتحاد خیلی اظهار مسرت و خوشوقتی نمودند و جناب آقا سید عبدالله مجتهد و سایر آقایان علما یکانیکان خطابه خواندند که ماها همه در امور امر معاش و زندگانی و امنیتطلبی یکسان و اهل یک وطن هستیم و دعوای مذهبی نداریم هرکسی مختار عقاید خودش است، اما امروز متفقالقول راحتی و امنیت و عدالت و ایجاد مجلس ملی را خواهانیم، پس چه جای نزاع و دعوا باقی است الی آخره... و سه ربع ساعت هم در چادر حضرات ارامنه نشسته و صحبت اتحاد و دوستی در میان بوده است و توهماتی که در این یکی دو سال میان مسلمانان و ارامنه بود بحمدالله به این خوبی مرتفع و درحقیقت دولت و ملت از این غائله راحت و آسوده شدند.از طرف دولت هم خوب تشریفات به جهت ورود علما فراهم شده بود و آقای نایبالسلطنه هم استقبال فرمودند و تمام علما به خانههای خودشان رفته و تمام مردم در ظل همایونی ارواحنا فداه راحت و آسوده شدند... (۱۳۸۱، ۲۵۲ و ۲۵۳)۲۵۹