اعتماد/ « شکست سیاست فشار » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته صباح زنگنه است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:قطر و کویت، روز جمعه ابراز خوشبینی کردند که اختلافها میان قطر و چهار کشور محاصرهکننده، بهزودی حل و فصل شود و بحران دیپلماتیک خلیجفارس به پایان برسد. کویت از آغاز بحران دیپلماتیک میان سه کشور عضو شورای همکاری خلیجفارس به علاوه مصر با قطر، تلاش میکرد تا این طرفها را به یکدیگر نزدیک کرده و آشتی را میان آنها ایجاد کند. قطر هم کشوری نبود که آغازکننده این قطع رابطهها و اختلافات باشد. کشورهایی که این اقدام را انجام دادند، به پیروی از عربستانسعودی تصمیم گرفتند تا وارد این دعوای دیپلماتیک شوند. کشوری مانند بحرین، اساسا اختیاری برای جدا کردن اراده دیپلماتیک خودش از عربستان نداشت. به هر تقدیر بعد از سه سال و نیم، استمرار محاصره اقتصادی و دیپلماتیک قطر، هیچ یک از خواستههای عربستانسعودی، مصر و امارات متحده عربی، برآورده نشده است، اگر هم ضرری به کسی وارد شده است، ضرر مالی حق استفاده قطر از آسمان عربستان برای عبور هواپیماهایش به سمت آفریقا بود. به علاوه اینکه استمرار این خصومتها، آسیبهای جدی به اعتبار عربستانسعودی در میان مسلمانان، کشورهای منطقه و افکار عمومی جهان عرب وارد کرد. به هر تقدیر محاصره در عرف مسلمانان و اعراب یک اقدام ضدانسانی محسوب میشود، به ویژه که حتی در روزهای حج و عمره نیز عربستان مرزهایش را بر مسلمانان قطری نمیگشود و از سفر حجاج برای زیارت خانه خدا ممانعت به عمل میآورد.شاید یکی از مهمترین اولویتهای محاصرهکنندگان، قطع برنامهها و تبلیغات شبکه خبری الجزیره بود. حکومت عربستانسعودی مانند یک ساختمان شیشهای است که اساس آن با تبلیغات به راحتی به تزلزل میافتد. زمامداران سعودی از تبلیغات بیش از هر چیزی وحشت دارند، حتی شاید ترس آنها از تبلیغات و آگاهیرسانی نسبت به ترسشان از بمب و موشک هم بیشتر باشد، به همین دلیل هم بود که سران سعودی نتوانستند موجودیت و صدای معارضی همچون جمال خاشقجی را تحمل کنند و به آن صورت فجیع او را به قتل رساندند. حال تصور کنید حکومتی که تحمل صدای یک مخالف منفرد را ندارد تا چه اندازه نسبت به یک شبکه تلویزیونی و یک مجموعه رسانهای سازمانیافته احساس خطر میکند. به لحاظ زمانی، آشتی احتمالی میان ریاض و دوحه، با پایان ریاستجمهوری دونالد ترامپ در امریکا مصادف شده است. دونالد ترامپ، سیاست خاصی را در دعوا و اختلافنظر میان قطر و کشورهای محاصرهکننده در پیش گرفته بود. رییسجمهور امریکا در خفا یکی را علیه دیگری تحریک میکرد، آنگاه سراغ طرف دیگر میرفت و معاملهای با او میکرد که به ازای پرداخت هزینه و خرید سلاح و امتیازهای اقتصادی و مالی، به او در مقابل طرف دیگر کمک کند. سیاست واشنگتن در طول سه سال و نیم اختلافنظر دیپلماتیک در خاورمیانه، سوءاستفاده از شکافها و اختلافها برای منافع مالی و تلاش برای دوشیدن همه طرفها بود. حالا در آخرین روزهای زمامداری دونالد ترامپ در کاخ سفید، دولت او تلاش میکند تا پروندههای بازی را که توان بستن آنها را دارد، به پایان برساند، از جمله این پروندههای باز مساله اختلاف قطر و عربستان است که امریکا به هر دو طرف فشار میآورد تا به سرعت اختلافات را کنار بگذارند و لااقل به صورت ظاهری هم که شده، آشتی کنند. در این میان، جارد کوشنر، داماد ترامپ امیدوار است که در مسیر آشتی دادن عربستان با قطر، بتواند امتیازی از دوحه بگیرد و شاید بتواند مسیر ملاقاتی قطری اسراییلی را تا پیش از پایان دوران ریاستجمهوری ترامپ، هموار کند.اختلافات میان قطر با بحرین، امارات و عربستان، عملا باعث شده است که شورای همکاری خلیجفارس به مرحله فروپاشی برسد. عملا هیچ نشست ثمربخشی میان ۶ کشور عضو برگزار نمیشود و توافق و اتحادی میان آنها شکل نمیگیرد.در این میان، دستگاههای تبلیغات غربی، مدعی شدهاند که این آشتی احتمالی در خلیجفارس، باعث نگرانی در ایران میشود و بخشی از سیاست فشار حداکثری امریکاست. واقعیت این است که سیاست ایران ایجاد اختلاف بین کشورها نیست. طرفهایی که ایجاد اختلاف میکنند کشورهای سلطهگر فرامنطقهای همچون انگلیس و امریکا هستند که از شکاف و اختلاف در منطقه نفع میبرند. ایران همواره کشورهای منطقه را به اتحاد و همکاری تشویق کرده است و امنیت و ثبات را در دوستی کشورهای منطقه میداند، نه اختلاف و شکاف میان کشورها.یکی از دلایلی که باعث میشود کشورها به سیاست آتشافروزی منطقهای دامن بزنند، معمولا احساس ضعف در مقابل طرفهای دیگر است. برای مثال زمانی که انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، عربستانسعودی احساس خطر کرد و از روی ضعف سراغ صدام رفت تا او را به جنگ با ایران تشویق کند. سیاست آتشافروزی ریاض با تشویق و تهییج صدام و کمک مالی به او در راستای ضعیف کردن ایران، باعث شد جنگی به راه بیفتد که هر دو کشور عراق و ایران را دچار خسارات عظیم و غیرقابل جبرانی کند. اما ایران در منطقه احساس ضعف نمیکند که دنبال آتشافروزی و ایجاد شکاف میان کشورهای خلیجفارس باشد تا بتواند از این شکافها به نفع خودش بهرهبرداری کند.ممکن است این تصور پیش بیاید که پس چرا بعد از اعلام محاصره قطر، ایران به این کشور کمک کرد. آنچه جمهوری اسلامی ایران انجام داد، شرط همسایگی و انساندوستی بود. وقتی محاصره آغاز شد، طبیعی بود که ایران مرزهایش را به روی قطریها باز کند تا بتوانند از آسمان ایران برای مبادلات و تعامل با جهان خارج استفاده کنند. این کار ایران از روی بغض و کینه نسبت به طرفهای محاصرهکننده قطر نبود، بلکه اقدامی انساندوستانه و حسننیت در مقام همسایه بود.نهایتا اینکه سه سال و نیم محاصره بینتیجه قطر نشان داد که سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن امریکا، عاقبتی جز شکست ندارد. اگر دولتهای امریکا بار دیگر تلاش کنند تا از طریق ائتلافسازی علیه یکی از کشورهای منطقه و تفرقهافکنی و آتشافروزی میان همسایگان، دنبال منافع خود باشند، در درازمدت نتیجهای جز شکست نصیبشان نخواهد شد.

سرمقاله اعتماد/ شکست سیاست فشار
برچسب ها امارات متحده عربی بحرین تحلیل ها روزنامه اعتماد قطر و عربستان