«ناتور دشت» با دربرگرفتن چنین مضمونی، به مفهومی بزرگتر در گستره رویارویی آدمها با هم و حتی با خودشان میرسد و آنوقت است که مضامینی چون شجاعت ایستادن، ایستادن در برابر خطاهای کرده، جبران آنها، پذیرفتن شکسته شدن چهره قهرمانانه و نیز ایستادن برای دیگری و دیگران را در خود جای میدهد. درست همان وقت است که در به روی همه ترسها و تباهیها بسته میشود و آغازی دیگر شکل میگیرد؛ اگرچه با رنج، اگرچه با درد...صحنه شکلگیری چنین درونمایهای درست مطابق با آن طراحی شده و همه عناصر بهقدری خوب کنار هم چیده شده که خطایی در آن به چشم نمیخورد.این طراحی صحنه در فیلمبرداری اثر که متناسب با ساختار آن پیش میرود، به شکلی باورپذیر مینماید که مخاطب از همراهی آن باز نمیایستد. فیلمبرداری فیلمی با این حجم از صحنه و عناصرش و نیز شخصیتها و رویدادها، کار سادهای نیست، بهویژه آنجا که با حرکتهای مناسب دوربین در شکلگیری فضای ملتهب آن سهمی بهسزا دارد.اما از همه اینها که بگذریم، ساختار روایی که کارگردان به آن رسیده و نیز کارگردانی بازیهای متفاوت از شخصیتهایی که در تقابل با هم قرار میگیرند و بهویژه تغییر رویکرد آنها در مسیر فیلم و نیز چندلایهبودن شخصیتهای آنها که به باورپذیریشان ختم شده، دشواریهای خودش را دارد.در «ناتور دشت» جمعیت زیادی گرد هم جمع میشوند؛ زن و مرد و خرد و کلان؛ از کشاورزان و همولایتیها گرفته تا موتورسواران روستاهای اطراف. همه اینها قرار است مضمونی قابل احترام از همدلی و همراهی انسانها را به نمایش بگذارند که جامعه ما در شرایط کنونی سخت به آن نیاز دارد.اینجاست که تقابل مضمونی اثر در دو طیف شخصیتی آن صورت میگیرد؛ دو کنش متفاوت از دو سوی متقابل. اما این مضمون وقتی تأثربرانگیز میشود که متوجه میشویم رویداد هولناک در خانه کسی اتفاق افتاده که خود بانی و قهرمان جلوگیری از آن شده و اوست که ندانسته و تمامقد در دفاع از خطاکار ایستاده است.موقعیتهای فیلم یکی پس از دیگری، موقعیتهای گریزناپذیر بعدی را پدید میآورند تا فضای پرالتهابی شکل بگیرد که مخاطبش را لحظهبهلحظه منتظر رویدادی کند که اتفاق نمیافتد. از سوی دیگر و در همان زمان، وقوع اتفاقهایی را لحظهبهلحظه ممکن میکند که مخاطب انتظارشان را ندارد. همه اینها فضایی سرشار از تأثر، امید و ناباوری را در برابر او میگذارد که مجالی برای تحملش نمیگذارد.پیش رفتن شخصیتهای فیلم در مسیری از انتخابهایشان، بازگشت پیشبینینشدهشان و سپس انتخاب مسیری کاملا متفاوت؛ مخاطب را چه بخواهد و چه نخواهد، در ماراتنی نفسگیر تا پایان فیلم پیش میبرد، تا آنجا که میبیند که به ناگهان همه چیز تمام میشود... اما در اوج ناامیدی، دوباره در فضایی که شبیهاش را در سینمای هالیوودی شاهد بودهایم، قهرمان فیلم برمیخیزد و میایستد، حتی با زخمهای تن، حتی با زخمهای بدون مرهم روح. البته که در شکلگیری ساختار نهایی اثر و ریتم تپندهاش، تدوین درست آن را نمیتوان نادیده گرفت.بازیگران فیلم، حتی بازیگر کودک فیلم، همگی بازیهایی درخور و شایسته دارند، اگرچه نقشی که میرسعید مولویان آن را ایفا میکند، به دلیل دربرداشتن موقعیتهای احساسی متفاوت بیشتر از دیگران به چشم میخورد و او هم به خوبی از عهدهاش برمیآید. شخصیتی که اگرچه از ظاهرش برنمیآید، به تمامی منفی است و مدام در سیاهی بیشتر فرو میرود و سرانجام در آن غرق میشود.جدا از همه عناصر ساختاری این فیلم، از نظر مضمونی، همدلی و کنار هم بودن جمعیت زیادی از مردم و نیروهای امدادی برای مسئلهای انسانی، آن هم برای خانوادهای که خودشان توان پیشبردنش را ندارند، مفهومی درخور تأمل است؛ مفهومی که میتواند الگویی باشد برای ما و حوادثی متفاوت که در پیرامون فضای اجتماعی امروزمان میبینیم.«ناتور دشت» در جشنواره فیلم فجر امسال در بخش بهترین نقش مکمل مرد و طراحی صحنه نامزد دریافت جایزه سیمرغ بلورین شد که در نهایت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از آن خود کرد.۵۹۲۴۲