سرمقاله فرهیختگان/ جعبه سیاه تحول علمی باز شد!
سرمقاله فرهیختگان/ جعبه سیاه تحول علمی باز شد!

سرمقاله فرهیختگان/ جعبه سیاه تحول علمی باز شد!

فرهیختگان/ « جعبه سیاه تحول علمی باز شد! » عنوان یادداشت روزنامه فرهیختگان به قلم مجتبی جوادی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:«جعبه سیاه تحول علمی باز شد!» این جمله شبیه یک آرزو یا یک رویاست؛ آرزوی همه کسانی که با پژوهش و علم و مخصوصا تحول علوم انسانی سروکار دارند. واقعا چگونه می‌توان شاهد یک تغییر بنیادین در بنای علمی کشور بود؟ پاسخ به این سوال فقط با باز شدن جعبه سیاه تحول علمی امکان‌پذیر است. ممکن است عطش دیرپای دغدغه‌مندان برای یافتن پاسخ، ایشان را به‌سوی حوزه-رشته‌های مختلفی اعم از مدیریت تحول، سیاستگذاری علم‌وفناوری، فلسفه علوم اجتماعی، جامعه‌شناسی علم، تاریخ علم، مطالعات آموزش عالی و... سوق داده باشد ولی باز هم این عطش برطرف نشود. در این صورت باید طرح جدیدی درانداخت. طرح جدیدی که در این یادداشت از آن با عنوان «حکمرانی علم» و به‌طور خاص «حکمرانی علوم اجتماعی» یاد می‌شود.روزگاری صحبت از تحول علوم انسانی یا تولید علم، نُقل محافل علمی بود و امروزه این کلمات مایه برخی کلی‌گویی‌ها و نقدهای کلان علوم انسانی غربی شده است. فرمایشات مقام معظم رهبری نیز از 15 سال پیش حاکی از آن است. «امروز که ما در هر اجتماع دانشگاهی و دانشجویی شرکت می‌کنیم، می‌بینیم صحبت نهضت تولید علم و نهضت نرم‌افزاری را خیلی خوب تکرار می‌کنند؛ این حالا به یک عرفی تبدیل شده است. اما حالا باید ما به‌معنای حقیقی کلمه، این را دنبال کنیم که تحقق پیدا کند. علم را باید برویانیم؛ این چیزی نیست که بدون مدیریت کردن و سرمایه‌گذاری، به خودی‌خود به‌طور مطلوب صورت بگیرد.» ولی این مدیریت و سرمایه‌گذاری برای علم و عالمان چه مختصاتی دارد؟ آیا مثل مدیریت علم مثل مدیریت سازمان‌های معمولی و مدیریت عالمان مثل مدیریت کارمندان آن سازمان‌هاست؟ گویا شیوه‌های خاصی برای راهبری علم و عالمان در دنیا وجود دارد و غور در این سبک‌ها، جعبه سیاه راهبری علم و درنهایت تحول علمی را برای ما باز خواهد کرد.البته بدیهی است که گذر زمان موجب تفصیل هرچه بیشتر مفاهیم و رشد شاخ و برگ آن می‌شود. به‌عنوان مثال یکی از بنیانگذاران اقتصاد نهادی جدید، رونالد هاری‌کوز، در سخنرانی‌اش به مناسبت دریافت جایزه نوبل در سال 1991 یادآور شده که کار اصلی او باز کردن «جعبه سیاه» بنگاه در جریان غالب اقتصاد است و کتاب «ماهیت بنگاه» او نیز حاکی از همین مسیر علمی اوست. سهم یاری اصلی او باز کردن جعبه سیاه‌های مختلفی بوده است که تا آن زمان در جریان اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک از آن سخن می‌گفته‌اند و این نقطه، همان نقطه تولد اقتصاد نهادی جدید بود که سعی می‌کند با ترکیب حوزه-رشته‌های مختلفی اعم از اقتصاد متعارف، حقوق، نظریه سازمان، علوم سیاسی، جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی، درک مناسبی از چیستی نهادهای اجتماعی، سیاسی و بازرگانی و نحوه تغییر و اصلاح آنها ارائه دهد. این سرگذشت برای مفهوم تحول علمی نیز رخ داده است، به‌طوری‌که جامعه‌شناسان علم متأخر، توماس کوهن، صاحب نظریه پارادایم را درمورد تبیین نحوه شیفت پارادایم‌ها، ناکام تلقی کرده‌اند و درصدد باز کردن جعبه سیاه این تحول برآمده‌اند (به کتاب «علم در جامعه» نوشته ماسیمیانو بوکی رجوع شود). ما نیز اکنون باید بحث از اهمیت، ضرورت و روش‌های کلی را به صحبت از ابزارها، شیوه‌ها و سبک‌های عملیاتی‌سازی تحول علمی تبدیل کنیم.موضوع یادداشت حاضر، بیان اجمالی یکی از رویکردهای نوین در باز کردن جعبه سیاه تحول علمی است. رویکردی که دو سال در حلقه حکمرانی علوم اجتماعی مورد بحث بوده و حاصل آن بحث‌ها در آینده نزدیک و در قالب کتابی تحت‌عنوان «درآمدی بر حکمرانی پژوهش» منتشر خواهد شد. اسکلت کلی و مختصات این رویکرد را می‌توان در سه دسته خلاصه کرد: دسته اول موضوعات مربوط به شخص پژوهشگر، دسته دوم مطالبی در زمینه اجتماع علمی و بستر عمل پژوهشگر بوده و دسته سوم نیز ناظر به تقاضاهای بیرونی از علم و پژوهشگران است. هرکدام از این دسته‌های موضوعی دارای تفصیل هستند که می‌توان ریشه‌های آنها را در حوزه-رشته‌هایی مثل جامعه‌شناسی علم، سیاستگذاری علم، فلسفه علم، تاریخ علم، مطالعات علم‌وفناوری و اقتصاد علم و... پیدا کرد. خلاصه‌ای از این سه دسته در ذیل بیان خواهد شد.  پژوهشگر را دریاب!پژوهش و پژوهشگری آداب منحصربه‌فردی دارد. یکی از مهم‌ترین مختصات عالَم پژوهش، لزوم حضور پررنگ شخص پژوهشگر در تار و پود پژوهش است. حاصل کار پژوهشی، مخلوق پژوهشگر است و او باید فرصتی داشته باشد که آزادانه در همه مراحل انجام پژوهش تصمیماتی بگیرد وگرنه محصول نهایی کیفیت لازم را نخواهد داشت. به‌عنوان مثال فرض کنید اگر موضوع و روش پایان‌نامه یک دانشجوی علوم انسانی توسط گروه یا دانشکده به‌صورت بالا به پایین ابلاغ بشود، چه اتفاقی می‌افتد؟ احتمالا دانشجو مسیر پژوهش پایان‌نامه را صرفا یک کار اداری تلقی خواهد کرد و فقط چند صد صفحه مطلب دست‌وپا خواهد کرد تا به‌عنوان پایان‌نامه تحویل دهد و درواقع پژوهشی شکل نخواهد گرفت. لذا پژوهشگر باید بتواند در پژوهش حضور داشته باشد و با کارش عجین باشد و با آن ارتباط بگیرد. استقلال پژوهشگر در تعیین وظایف خودش دلالت‌های بسیاری بر نحوه راهبری علم خواهد داشت. با این نگاه دیگر نمی‌توان به‌راحتی موضوعات و روش‌ها و رویکردهای پژوهشی را به‌عنوان اولویت‌های پژوهشی ابلاغ کرد. شاید نظرات برخی صاحب‌نظران مبنی‌بر عدم امکان حکمرانی علم و پژوهش، بر پایه همین خصیصه مهم عالم پژوهش یعنی استقلال پژوهشگر در فرآیند پژوهش است. به‌عبارت دیگر آنها براساس این نگاه که پژوهشگر باید مستقل باشد، هرگونه حکمرانی و مداخله در امر پژوهش را منتفی قلمداد می‌کنند. اما نظرات این دسته از صاحب‌نظران در عالم واقع و با توجه به نظریات مختلف در حوزه-رشته‌های خط‌مشی‌گذاری علم، جامعه‌شناسی علم و مطالعات علم‌وفناوری و همچنین با نگاه به تاریخ پرفراز و نشیب برخورد حکومت‌ها با پدیده علم، رد شده است و أدلّ الدلیل علی إمکان الشیء وقوعه. بنابراین نقش پررنگ عامل پژوهشگر در فرآیند پژوهش، نه‌تنها راهبران پژوهش را از دخالت در امر پژوهش منصرف نکرده، بلکه عاملی شده است که مسیر ویژه مداخله در امر پژوهش را طراحی کنند. استقلال پژوهشگر در تصمیم‌های پژوهشی مستلزم نوع خاصی از راهبری است. یکی از دلالت‌های مهم این استقلال، نفی مداخله مستقیم در امر پژوهش است یعنی پژوهش نمی‌تواند به‌صورت دستوری و فرمایشی باشد و نیازمند حضور همه‌جانبه پژوهشگر است. به تعبیر دیگر راهبران پژوهشی باید بدانند برای اثرگذاری در محتوای پژوهش نیازمند عبور از یک «نقطه عبور الزامی» به نام پژوهشگر هستند. راهبران علم و پژوهش باید بتوانند کاری کنند که پژوهشگر به‌طور تمام‌قد در پژوهش خویش حضور داشته باشد و حاصل پژوهش را صرفا به چند صفحه کاغذ بی‌فایده که ظاهرش «پژوهشی در قالب کتاب و مقاله و...» است و باطنش «ابزاری برای راحت شدن از دستور بالادستی و...» تقلیل ندهد.  اجتماع علمی را بساز!اجتماع علمی غیر از یک سازمانی مثل دانشگاه و موسسه پژوهشی و... است، اگرچه دربردارنده آنهاست. اجتماع علمی، شبکه‌ای از دانشمندان و پژوهشگران است که با همدیگر درتعامل هستند. بنابراین یکی از بسترهای مهمی که پژوهشگر در آن عمل می‌کند، اجتماع علمی است. انتظارات برخاسته از این اجتماع تاثیرات فراوانی روی انتخاب‌های پژوهشی (اعم از موضوع و روش تا اقدامات پژوهشی) خواهد داشت. از این جهت یکی از نقاط اصلی تمرکز در راهبری علم، اجتماع علمی است. هم جنبه‌های فرهنگی و نرم اجتماع علمی (هنجارها و اتمسفر کلی) و هم جنبه‌های سازمانی و سخت اجتماع علمی (نظام‌ها، ساختارها و قوانین حاکم در دانشگاه‌ها و محافل علمی) باید موردتوجه قرار گیرد.در این قسمت از یادداشت یک داستان مختصری از ساخت اجتماع علمی را در ایران مرور می‌کنیم. روزگاری یکی از مسئولان در یکی از نهادهای علمی ایران یک درخواست عجیبی از یک پژوهشگر کرده بود. از قضا داستان آن درخواست به گوش نگارنده این یادداشت هم رسیده است. آن مقام مسئول، مبلغ حدود پنج میلیارد به آن پژوهشگر پیشنهاد داده بود و در قبال آن پارادایم اقتصاد مقاومتی را از وی خواسته بود! اینجاست که باید قدری دقیق‌تر درمورد ساخت اجتماع علمی صحبت کرد. اجتماع علمی مگر ساختنی است؟ مگر اجتماع علمی ساخته خود عالمان نیست؟ مگر عالمان به‌صورت خود-تنظیم قواعد آن را تنظیم نمی‌کنند؟ آیا می‌شود خارج از اجتماع علمی جهت خاصی را برای آن درنظر گرفت؟ سوالات دقیق و عمیقی هستند که ریشه در جامعه‌شناسی علم و مفهوم اجتماع علمی دارند. در این یادداشت به آن نمی‌پردازیم و از آن گذر می‌کنیم، اگرچه به اذعان برخی جامعه‌شناسان علمی در ایران، هنوز اجتماع علمی معنا ندارد و تفاوت‌های آن با جوامع کارمندی و صنفی هنوز مشخص نیست (به آثار مرحوم دکتر محمدامین قانعی‌راد رجوع شود). یکی از عناصر مهم و اثرگذار در شبکه‌های بین عالمان و پژوهشگران، موسساتی (اعم از دانشگاه و...) هستند که این عالمان و پژوهشگران در آنها فعالیت می‌کنند. بستر عملی که روابط اقتدار خاصی در آن جریان دارد و پژوهشگر نیز در کش‌وقوس این روابط اقتدار به پژوهش می‌پردازد. نحوه چینش روابط بین دانشکده‌ها، گروه‌ها و پژوهشگران در یک موسسه و همچنین نحوه ارتباط بدنه علمی با بدنه اداری در این موسسات می‌تواند در جهت‌دهی علم موثر باشد. حکمرانی دانشگاهی، حکمرانی موسسات پژوهشی و اداره پژوهش، حوزه‌هایی هستند که به این مقوله پرداخته‌اند و عناصر اثرگذار در ساخت پوسته سخت اجتماع علمی هستند.یکی از عوامل مهم در هر اجتماع علمی، توجه به مختصات منحصربه‌فرد حوزه-رشته‌های مختلف برای جهت‌دهی به آنهاست. به‌عنوان مثال حوزه-رشته مدیریت تفاوت‌های فراوانی با حوزه-رشته حقوق و اقتصاد دارد و بالطبع راهبری و ساخت جریان علمی در هرکدام از اینها آداب منحصربه‌فردی می‌طلبد. توجه به این تنوع در ساخت جریان‌های علمی حیاتی است و بی‌توجهی به آن و راندن همه آنها با یک چوب منجر به تخریب بنیان‌های راهبری در همه آنها خواهد شد. از این جهت می‌توان اجتماعات علمی و حوزه-رشته‌ها را از چند زاویه بررسی کرده و مختصات آنها را ترسیم کرد: نقش بالا یا کم‌تفسیر شخصی، درجه رمزینه‌شدن دانش در آن حوزه-رشته، ارتباط حوزه-رشته به عرصه کاربست و شدت منابع مالی موجود برای حوزه-رشته. حوزه-رشته‌ها را می‌توان براساس این جنبه‌ها دسته‌بندی کرده و روی اصول راهبری هرکدام به‌طور جداگانه اندیشید.  انتظارات را خوب به محتوای پژوهش گره بزن!یکی دیگر از اجزای اصلی هر نظام علمی، کنشگران خارج از اجتماع علمی هستند. کنشگرانی که درصدد حل مسائل خود از طریق پژوهش بوده و در قبال آن منابع مالی موردنیاز برای پژوهش را تامین می‌کنند. هر چقدر انتظارات این کنشگران با انتظارات اجتماع علمی و علایق و منافع شخص پژوهشگر هم‌راستا باشد، جهت‌دهی به پژوهش آسان‌تر خواهد بود و هر چقدر این سه محور از همدیگر دور باشند، راهبری پژوهش و گره‌زدن انتظارات به پژوهش سخت‌تر خواهد شد. بنابراین همپوشانی یا عدم همپوشانی این سه عامل با همدیگر، صورت‌های مختلفی درست می‌کند که هریک از آنها نیازمند سبک‌ها و گونه‌های خاصی از راهبری است. مثلا اگر انتظارات بیرونی با علایق پژوهشگر همپوشانی داشته باشد و این دو با هنجارهای اجتماع علمی همپوشانی نداشته باشد، سختی‌هایی در راهبری پژوهش ایجاد خواهد شد، چراکه پژوهشگر نمی‌تواند خارج از اجتماع علمی پژوهش کند و از طرف دیگر باید به انتظارات بیرونی هم پاسخگو باشد و تعادلی در این بین لازم است و اولین مرحله راهبری پژوهش در این وضعیت چارچوب‌بندی دقیق وضعیت است. برای گره‌زدن انتظارات بیرونی به محتوای پژوهش و جهت‌دهی به پژوهش، اهرم‌های مختلفی وجود دارد. عمده آنها را می‌توان در سه اهرم خلاصه کرد: منابع، دانش و مشروعیت. متداول‌ترین اهرمی که کنشگران خارجی برای جهت‌دهی پژوهش استفاده می‌کنند، منابع است. ولی به‌دلیل ماهیت پژوهش و پژوهشگر این منابع باید طوری به‌کار گرفته شود که استقلال پژوهش را مخدوش نکند. لذا برای دست‌یافتن به این مهم، سازوکارهای تامین مالی و تخصیص مالی به پژوهشگران مثل تامین مالی پروژه‌ای یا سازوکار اعطای گرنت، دارای ظرافت‌های ویژه‌ای هستند. کنشگران داخل و خارج از اجتماع علمی می‌توانند به‌وسیله در دسترس قرار دادن یا ندادن دانش نیز پژوهش‌های مختلف را جهت‌دهی کنند. از طرف دیگر آنها می‌توانند با ممنوع یا مشروع کردن حقوقی، پژوهش در حوزه‌های مختلف را تا حدی تحت‌تاثیر قرار دهند. بررسی تفصیلی این اهرم‌های حکمرانی و همچنین نحوه واکنش پژوهشگران به آن صورت‌های مختلفی دارد که به‌همراه همه موارد ذکرشده در کتاب مذکور بیان خواهد شد.  اکنون چه کنیم؟با توجه به چارچوب و اصولی که ذکر شد، می‌توان سه پیشنهاد برای کارگزاران حوزه علم و پژوهشگران حوزه حکمرانی علوم اجتماعی ارائه کرد:1- سرمایه‌گذاری باید روی پژوهشگر واقعی انجام شود. باید به‌جای تخصیص پول برای خروجی‌های پژوهشی، آن منابع را به‌سمت پژوهشگران واقعی سوق داد. اگر یک کنشگر خارجی دنبال یک خروجی پژوهشی باشد، قطعا منابع خود را به کسانی اختصاص خواهد داد که یا رزومه خوبی جمع کرده‌اند یا زرنگی خاصی در ارائه پیشنهاد دارند یا هم پژوهشگر واقعی آن حوزه هستند که این مورد نهایی بسیار کمتر اتفاق می‌افتد. پژوهشگر واقعی را باید شناخت و روی او سرمایه‌گذاری کرد و از او انتظار خروجی داشت وگرنه تولید خروجی بدون پژوهش هم بسیار متداول است که حتی از مسیرهای داوری و ارزیابی هم به‌راحتی می‌تواند عبور کند. سرمایه‌گذاری روی پژوهشگر واقعی بنیان‌های علم را مستحکم خواهد کرد.2- اجتماع علمی از پژوهشگران واقعی ساخته می‌شود. اگر سرمایه‌گذاری‌ها روی پژوهشگر واقعی باشد، اجتماع علمی به‌صورت طبیعی ساخته خواهد شد. شبکه پژوهشگرانی که به همدیگر مرتبط هستند، اجتماع علمی خودشان را تنظیم خواهند کرد و هنجارهای علمی مطلوب جریان پیدا خواهد کرد. لذا ساخت اجتماع علمی به‌صورت یک جریان طبیعی خود را شکل می‌دهد و برخی مداخله‌ها فقط از سنخ تسهیل‌گری و میانجی‌گری خواهند بود و نه ابلاغی و مداخله مستقیم که اصلا امکان‌پذیر نیست. رویکرد تسهیل‌گری و خدمت و حمایت در این زمینه بسیار کارساز است و البته هنوز روی معنا و سبک‌های آن باید اندیشید.3- حتی‌الامکان از برخوردهای سلسله‌مراتبی و ابلاغیه برای اقدامات پژوهشی پرهیز شود. اگرچه در برخی اجزای یک فرآیند پژوهشی نیاز است که از حکمرانی بازاری (به‌طور مثال در فراخوان پیشنهادیه‌ها که رقابت مهم است) و حکمرانی سلسله‌مراتبی(برای مثال در قراردادهای پژوهشی که مفاد آن مهم است) استفاده شود ولی اصلی‌ترین سبک حکمرانی در حوزه پژوهش و علم، حکمرانی شبکه‌ای است. بنابراین شاهد یک فراحکمرانی و ترکیب حکمرانی‌های سه‌گانه هستیم. درمورد جایگاه استفاده از هرکدام باید خوب اندیشید. چیزی که الان مشاهده می‌شود، میزان بالای حکمرانی سلسله‌مراتبی است که مقدار کمی از حکمرانی بازاری و شبکه‌ای نیز در آن دیده می‌شود و این برخلاف ماهیت علم و پژوهش است.

همچنین ببینید

فایننشال‌تایمز گزارش داد؛
جنگ‌افروزی تل‌آویو علیه ایران، میخ آخر بر تابوت عادی‌سازی با ریاض

فایننشال‌تایمز گزارش داد؛ جنگ‌افروزی تل‌آویو علیه ایران، میخ آخر بر تابوت عادی‌سازی با ریاض

تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به ایران نه‌تنها منطقه را در آستانه بحرانی تازه قرار داد، بلکه موجب شد عربستان سعودی در محاسبات راهبردی خود، گامی دیگر به‌سوی نزدیکی به تهران برداشته و رویای عادی‌سازی با ریاض را برای صهیونیست‌ها دست‌نیافتنی‌تر کند.