اعتماد/ « مثلث رفع تحریم، اتکا به خویش، گفتوگوی داخلی » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته علی صارمیان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
اگر رهبری برای کسانی که در نظام در قوای مختلف، شاکله حکمرانی را تشکیل میدهند، حجت و برهان مسیر در پیش است، به نظر میرسد سه عنوان و تابلو برای همه آنان در جلسه رهبری با دیدارکنندگان برای راه آینده نظام رونمایی شد. اول اینکه بالاخره به صراحت بیان شد که تحریمها مقدس نیست. اگر بتوان آنها را برطرف کرد حتی یک ساعت هم تعلل جایز نیست. این اولین پیام رهبری در دیدار با هیات برگزارکنندگان سالگرد شهید سلیمانی بود. تحریم به معنای حرام بودن معامله با ایران، امری استکباری و ظلمی متکبرانه است که در جهت مقابله با رشد ایران نوشته و اعمال شده است. لذا این تبیین از سوی رهبری، نگرشهای خودتحریمی و بستن دریچههای تعامل را اصلاح میکند. نظر دوم رهبری در مورد خوداتکایی است. خوداتکایی از منظر استقلال کشور از بیگانه امری ارزشمند است. محبوبیت شخصیتهای ملی چون امیرکبیر و مرحوم مصدق به خاطر اتکا به درون و استغنا از بیگانه است. گرچه هنوز مدل توسعه در ایران بومی نشده و تحریمها و فقدان دربرگیری سرمایه اجتماعی و مدیریت ناهنجار منابع، توسعه را از یاد برده و بعضا رشد و تکثر به جای توسعه که تضمین استقلال است در نظر سیاستگذاران مینشیند، اما خوداتکایی فرصت اعتماد به درون است. خوداتکایی مدلی از نظم پویاست که به جای حذف استعدادها، به کشف آنها برای جامعهای مستقل کمک میکند. آزادی ایده را در درون شکوفا میسازد. احساس عرق ملی را در مقابل بیگانه مهیا میکند و وطنپرستی به جای بیگانهپرستی مینشیند. خوداتکایی زندان داخلی نیست، دنیای ایرانی و سبکی دلپذیر قاطبه مردم در زیست انسانی است که ترجیحات داخلی بر تبلیغات خارجی پیروز شوند. در آن زمان میتوان با دشمن هم بر سر مسائل مختلف بدون خدشه به استقلال گفتوگو کرد. خوداتکایی تصمیمی برای رفع ضعفهاست نه تنگنایی برای محدودیت تواناییها. مدل ایرانی خوداتکایی سالهاست به خاطر اشتباهات راهبردی و ستیزندگی بیحاصل داخلی، خاک میخورد تا آنجا که هر جناحی، دیگری را به عدم کفایت در رعایت استقلال متهم میسازد. اگر نتیجه مذاکرات با دنیا خوداتکایی باشد، این امر سودمند را عقل تایید میکند وگرنه ارجاع مشکلات داخلی به تفقد بیگانه، فقط دست اضافی به بازی سردرگم داخلی خواهد افزود. مساله سوم گفتوگو است.رهبری این مساله را خیلی روشن با مثالی ابراز میکند. اگر راهحل مشکلات گفتوگو است، چرا در داخل گفتوگوها شروع نشود. عقیده رهبری این است که ساختار قانونی در صورت اجماع میتواند پاسخگوی بحرانها، مشکلات و گرههای راه ایران باشد. این گفتوگو بدون به رسمیت شناختن یکدیگر و عقبه هم امکانناپذیر است.باید اصولگرایان و مجلس اصولگرایی، گفتوگو با دولت و جناحی که رایاش را نثار این دولت کرده است بنماید. دولت هم باید در گفتوگوهایش مجلس را در جریان برنامه و انتظاراتش قرار دهد. قوه قضاییه نیز که در مسائلی چون حقوق شهروندی یا صیانت از حقوق عامه اشتراک دارد، این گفتوگوها را آغاز کند.از بخشهای موظف به رعایت حقوق عمومی تا بخشهای خصوصی با هم تنافر فکر و هدف دارند و راهی جز عزیمت به میز گفتوگوی داخلی نیست.سطح مهمتر گفتوگو، تئوریسینها، اصحاب فکر و صاحبان عقاید و اساتید صاحب کرسی در مسائل مختلفند که بعضا اختلاف رایشان به حدوث و قدم مسائلی منجر میشود که نظام را سرپل نگه میدارد. سطح دیگر پیوستن همه اثرگذاران در سیمای آینده کشور است که معمولا دیکته میکنند و گفتوگو برای آنها سخت است. گفتوگو، محققکننده رفع مظالمی چون تحریم و پاگذاشتن به محوطه خوداتکایی است.با باند و گروه و فرقه کشور ما اداره نمیشود. کشور نیاز به توان حداکثری دارد و گفتوگو، راه این امتیاز داخلی برای بهرهبرداری را میگشاید. این مثلث خیر و مبرات را سند آینده راهبری ایران کنیم.