اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشر آن در کم خبر به معنای تایید آن نیست
محمدحسین لطفالهی/ اظهارات وزیر خارجه پیشین ایران، تحلیلهای متفاوتی را در رسانههای بینالمللی سبب شد. کمال خرازی در گفتوگو با الجزیره گفت «پوشیده نیست که ما کشوری در آستانه هستهای شدن هستیم و توانایی لازم برای ساخت بمب هستهای را داریم اما ما چنین تصمیم و قصدی برای ساخت بمب هستهای نداریم. این با اصول و الزامات امنیتی ما در تعارض است. امکان ساخت بمب هستهای یک قدرت بازدارندگی است اما ما بر مخالفتمان با تسلیحات کشتار جمعی تاکید داریم. راهحل خاورمیانهای خالی از تسلیحات هستهای است.» او همچنین تاکید کرد «آنچه ما روی آن تاکید داریم این است که مصلحت منطقه این است که منطقه خالی از تسلیحات کشتار جمعی مِن جمله تسلیحات هستهای باشد و این سالهاست که سیاست ماست.» «اعتماد» در گفتوگو با جاوید قربان اوغلی دیپلمات پیشی، او به بررسی این اظهارات پرداخته است. این گفتوگو را در ادامه میخوانید. برداشتهای متفاوتی از سخنان وزیر خارجه اسبق ایران، آقای خرازی ایجاد شده. از نظر شما این صحبتها در خصوص دارا بودن توانایی فنی ساخت بمب هستهای در ایران، نشان از یک تغییر استراتژی در ایران است یا تاکتیکی برای اثرگذاری بر مذاکرات؟برخلاف بسیاری از اسلاف و اخلاف خود و سیاستپیشگان که اشتیاق وافری به مطرح شدن دارند، کمال خرازی در پی جلوهگری و خودنمایی نیست. با توجه به این موضوع و جایگاه حقوقی او به عنوان رییس شورای راهبرد روابط خارجی دفتر رهبری نظام نمیتوان اظهارات او را «شخصی» قلمداد کرد و تصور میکنم این «موضع نظام» بود که بر زبان خرازی جاری شد. استراتژی اعلامشده از سوی ایران عدم ساخت بمب هستهای است. این استراتژی تا امروز تغییر نکرده. این استراتژی در کنار اعلام رسمی از سوی مقامات دولت از پشتوانه «فتوا» هم برخوردار است.البته «برخورداری توانایی فنی ساخت بمب» با «اراده یا تصمیم به ساخت» دو موضوع متفاوتند. هدف غرب جلوگیری از دستیابی ایران به توانایی ساخت یا آنچه یکی از اهداف اصلی غرب در توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) بود، حداکثر کردن زمان فاصله توانایی فنی و ساخت است که اصطلاحا زمانگریز نامیده میشود. آقای خرازی مسائل خیلی مهمی پیرامون موضوعات منطقهای مطرح کرد. برخی اما صرفا این اظهارات را پاسخ به سفر بایدن دانستهاند. نظر شما در این باره چیست؟بایدن در سفر به دو کشور حرف جدیدی درباره ایران نزد. بیشترین تاکید بایدن بر راهحل دیپلماسی با ایران بود که به مذاق رهبران اسراییل هم خوش نیامد. مساله سپاه را قبلا هم رسما و در خلال مذاکرات به ایران اطلاع داده بود که بیان علنی آن را من ناشی از «سن» بایدن میدانم. اشتباهی که بیان علنی آن اشتباه بایدن بود. موضوع را حیثیتی کرد و راه تفاهم بر سر این موضوع در مذاکرات را بست. احتمالا منظور شما کلمه «بله» در پاسخ به خبرنگار تلویزیون اسراییل درباره گزینه نظامی است. تصور میکنم اظهارات خرازی فراتر از این سفر بود. توجه دارید که مذاکرات عملا به بنبست رسیده و هیچ افق روشنی برای خروج از آن نیست. غرب و به خصوص امریکا بهشدت نگران کاهش زمان گریز هستهای و توانایی عملی ایران به ساخت بمب است. اسراییل تهدید نظامی خود را بهشدت افزایش داده و بر اساس اخبار منتشره علاوه بر دستیابی به تجهیزات پیشرفتهتر، در حال انجام مانورهای نظامی با هدف اعلام شده است. در چنین فضایی اظهارات خرازی سیاست نظام در جهت فشار به امریکا برای دادن امتیاز در مذاکرات و پاسخ به تهدیدات اسراییل میتواند مورد ارزیابی قرار گیرد. شما اشاره کردید که رییسجمهور ایالات متحده اخیرا در اسراییل اعلام کرد گزینه نظامی برای جلوگیری ایران از دستیابی به بمب روی میز است. این از نظر شما یک تهدید واقعی و جدی است؟حرف جدیدی نیست و حتی باراک اوباما که نقش غیر قابل انکاری در دستیابی به توافق هستهای داشت، چند بار و نوعا در پاسخ به سوال خبرنگاران این موضوع را مطرح کرده بود. البته شکست مذاکرات احیای برجام، فشار سنگین اسراییل و لابی یهودی به امریکا، وضع شکننده بایدن و حزب دموکرات در داخل با توجه به انتخابات نوامبر کنگره، شاهد شرایط متفاوتی در مقایسه با ۲۰۱۵ هستیم. تصور میکنم حرف بایدن اقناع متحد استراتژیک خود اسراییل و همچنین تاثیرگذاری بر فضای انتخاباتی امریکا بود. امریکا با توجه به چالشهای متعدد بحران اوکراین، چین، مشکلات داخلی و ... درصدد ورود به جنگ جدیدی نیست. بخشی از جامعه سیاسی ایران نیز با توجه به این تحلیل توانسته تصمیمسازان کشور را قانع کند که با سیاست صبر و انتظار میتوان امتیازات بیشتری از امریکا و غرب گرفت. در حالی که نگاه دیگر آن است که در شرایط کنونی میتوان با در پیش گرفتن راهبردی منطقی و بر اساس منافع ملی بخشی از مشکلات با امریکا را حلوفصل کرد. حلوفصل توافق هستهای و مذاکره مستقیم با امریکا راهبردی در همین راستاست که تحقق آن، موازنههای موجود در منطقه را برهم خواهد زد. هنوز تهران به احیای برجام امیدوار است؟ آیا ارادهای برای احیای برجام وجود دارد؟زمان به نفع احیای برجام نیست. اسراییل بهشدت برای عدم توافق تلاش میکند. عدم توافق، ایرانهراسی را تقویت میکند و دولتهای عربی خلیج فارس را بیشتر به سمت اسراییل و طرحهایی که در حوزه امنیتی- دفاعی است، سوق میدهد. از هر منظری که نگاه کنیم توافق هستهای به نفع ایران و نیازمند تصمیم سیاسی است. ضعفهای ساختاری دولت امریکا از جمله عدم محبوبیت دولت بایدن و همچنین احتمال بالای شکست دموکراتها در انتخابات میاندورهای، چه تاثیری روی تصمیمگیری ایران در خصوص برجام میتواند داشته باشد؟همه اینها که گفتید واقعیت و قطعا بر تصمیم سیاستمداران تاثیرگذار است. مهم نگاه طرف مقابل است. یک نگاه تحمیل شکست و تحقیر طرف مقابل با استفاده از این ضعفهاست. نگاه دوم اما کارگیری دیپلماسی فعال و هوشمندانه از این واقعیتها در جهت حل مشکلات و پیشبرد اهداف خود است. باید نگاه حداکثری را کنار گذاشت و منطق برد- برد به روابط بینالملل به شمول امریکا را محور سیاست خارجی قرار داد. آیا با تحلیلهایی که از رسیدن زمستان سرد اروپا پس از تابستان داغ فعلی و نیاز غرب به توافق مطرح میشود، موافقید؟بخشی از بدنه کشور بر این باور است که غرب در بحران اوکراین و انرژی گرفتار شده و امریکا نیز تمایلی به جنگ با ایران ندارد. براساس این دو تحلیل همانطورکه در سوال قبل گفتم توصیه این بخش به در پیش گرفتن راهبرد «صبر و انتظار» است. براساس این تحلیل ایران بر دو شرط «تضمین عدم خروج و حذف سپاه از فهرست سازمانهای تروریستی» تاکید میکند. تصور بر این است که در مذاکرات میتوان به «توافق بهتری» دست یافت. فارغ از درست یا ناصواببودن چنین برداشتی، توسعه کشور مهمترین «مغفول» این شرطبندی است. در شرایطی که کشورهای منطقه با بهرهجستن از منابع داخلی، سرمایه خارجی و ائتلافسازی به سرعت درحالتوسعه و تبدیلشدن به بازیگرانی تاثیرگذار هستند و ایران فرصتهای احیانا تجدیدناپذیری را از دست میدهد. باور من این است که در صورت اتخاذ سیاست هوشمندانه میتوانیم بر تصمیم کاخ سفید تاثیرگذار باشیم. دستیابی به توافق با ایران به همان دلیلی که اسراییل با آن مخالف است و تغییر ریل خصومت به مذاکره با امریکا یقینا میتواند ریلگذاری مسیر خلاصی ایران از وضعیت کنونی و قرارگرفتن در مسیر توسعه باشد.