«قارئةالفنجان» اثری به یاد ماندنی از عبدالحلیم حافظ

«قارئةالفنجان» اثری به یاد ماندنی از عبدالحلیم حافظ

کم خبر/ قارئة‌الفنجان یا فال قهوه نام یکی از کنسرت‌های معروف عبدالحلیم حافظ، خواننده شهیر مصری، است که شعر آن را نزار قبانی، شاعر بزرگ عرب، سروده است و مفاهیمی میهن‌پرستانه دارد.متن و معنای شعر قارئة‌الفنجان:جَلَسَت

نشستجَلَسَت والخوفُ بعینیهانشست و ترس در چشمان اش بودتتأمَّلُ فنجانی المقلوبفنجان واژگونم را نگاه کردقالت: یا ولدی.. لا تَحزَنگفت: اندوهگین مباش پسرمفالحُبُّ عَلیکَ هوَ المکتوبعشق سرنوشت توستالحُبُّ عَلیکَ هوَ المکتوبعشق سرنوشت توستیا ولدی، قد ماتَ شهیداًمن ماتَ على دینِ المحبوبپسرم هر که در راه محبوب بمیرد قطعاشهید است.یا ولدی، یا ولدیپسرم پسرمبصرت،بصَّرتُ.. ونجَّمت کثیراًبسیار نگریسته‌ام وگردش ستارگان بسیار را دیده‌املکنّی.. لم أقرأ أبداً فنجاناً یشبهُ فنجانکاما هیچ فنجانی شبیه فنجان تو  نخوانده امبصرت،بصَّرتُ.. ونجَّمت کثیراًبسیار نگریسته‌ام و گردش ستارگان بسیار را دیده‌املکنّی.. لم أعرف أبداً أحزاناً تشبهُ أحزانکپسرم هرگز غمی چون غم تو نشناخته ‏اممقدورک ان تمضى أبدا فى بحر الحب بغیر قلوعسرنوشت تو، بی بادبان در دریای عشق راندن استوتکون حیاتک طول العمر، طول العمر کتاب دموعو سراسر زندگی‌ات سراسر زندگی‌ات  کتابی است از اشکمقدورکأن تبقى مسجونا بین الماء وبین النارو تو گرفتار میان آب و آتشیفبرغم جمیع حرائیقهبا وجود همه ی سوزش‌هافبرغم جمیع سوابقهبا وجود همه ی پیامدهاوبرغم الحزن الساکن فینا لیل نهارو با وجود اندوهی که ماندگاراست در شب و روزوبرغم الریح وبرغم الجو الماطر والاعصارو با وجودگردبادو هوای بارانی، موج هاالحب سیبقى یاولدیپسرم عشق برجای می‌ماندأحلى الاقداریاولدیعشق زیباترینِ سرگذشت‌هاستبحیاتک یاولدى امراةدر زندگی ات زنی استعیناها سبحان المعبودبا چشمانی شکوهمندفمها مرسوم کالعنقوددهانش خوشه انگورضحکتها أنغام وورودو خنده اش گل ومهربانیوالشعر الغجرى المجنون یاسافر فى کل الدنیاو موی پریشان و دیوانه وارش به گوشه‌های دنیا سفر می‌کندقد تغدو أمرأة یاولدى یهواها القلب هی الدنیاپسرم زنی انتخاب کرده‌ای که دنیا دوست اش داردلکن سماءک ممطرةاما آسمان تو بارانی استوطریقک مسدود مسدودو راه تو بسته‌است و بسته‌استفحبیبةُ قلبکَ.. یا ولدی نائمةٌ فی قصرٍ مرصودپسرم! معشوقه‌ات در در خواب است درکاخی از نگاهبانانمن یدخُلُ حُجرتها من یطلبُ یَدَها..هرکه بخواهد وارد خانه اش شود یا دست اش را بگیردمن یَدنو من سورِ حدیقتهاهر که بخواهد از پرچین باغش بگذردمن حاولَ فکَّ ضفائرها..هر که بخواهد گره گیسوانش را بگشایدیا ولدی.. مفقودٌ.. مفقودپسرم ، ناپدید می‌شود و  ناپدید می‌شود و ناپدیدستفتش عنها یاولدی فى کل مکانپسرم به زودی در همه جا به جستجوی او خواهی رفتوستسأل عمها موج البحر وستسأل فیروز الشطأناز موج دریا و مرواریدهای کرانه‌ سراغش را می‌ گیریوتجوب بحارا وبحارا وتفیض دموعک أنهاراو در می‌ نوردی و می پیمایی دریاها و دریاها را و اشک هات رودخانه می شودوسیکبر حزنک حتى یصبح أشجاراوغم ات که فزونی می‌یابد درختان سر برمی‌کشندوسترجع یوما یاولدی مهزوما مکسور الوجدانروزی باز خواهی گشت پسرم نومید و خستهوستعرف بعد رحیل العمرو از گذر عمر خواهی دانستبأنک کنت تطارد خیط دخانکه تمامی ‌زندگی ات  را در پی رشته‏ ای از دود بوده ‌ایفحبیبة قلبک یاولدی لیس لها أرض أو وطن أو عنوانپسرم معشوقه ات نه وطنی دارد نه سرزمینی و نه نشانیما أصعب أن تهوى أمرأة یاولدی لیس لها عنوانو چه سخت است عشق به زنی که او را نام و نشانی ندارد

همچنین ببینید

دستورالعمل‌ جدید برای جایگاه‌های سوخت/ فروش بنزین به این روش ممنوع شد

دستورالعمل‌ جدید برای جایگاه‌های سوخت/ فروش بنزین به این روش ممنوع شد

براساس مقررات ایمنی جایگاه‌های سوخت، فروش و عرضه فرآورده‌های نفتی در گالن ممنوع است.