کم خبر/ دوش چه خوردهای دلا راست بگو نهان مکنچون خمشان بیگنه روی بر آسمان مکنباده خاص خوردهای نقل خلاص خوردهایبوی شراب می زند خربزه در دهان مکنروز الست جان تو خورد میی ز خوان توخواجه لامکان تویی بندگی مکان مکندوش شراب ریختی وز بر ما گریختیبار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکنمن همگی تراستم مست می وفاستمبا تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکنای دل پاره پارهام دیدن او است چارهاماو است پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن
مولانااحمد شاملو
برگرفته از caffeeshno