کم خبر/ دزدیده چون جان میروی اندر میان جان منسرو خرامان منی ای رونق بستان منچون می روی بیمن مرو ای جان جان بیتن مرووز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان منهفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرمچون دلبرانه بنگری در جان سرگردان منتا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرمای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان منبی پا و سر کردی مرا بیخواب و خور کردی مرادر پیش یعقوب اندرآ ای یوسف کنعان من
برگرفته از caffeeshno